دانلود رمان ژوپیت اثر مشترک آذر یوسفی و آتنا رضایی

بازدید: 125
دیدگاه: 0
نویسنده: میثم
تاریخ انتشار: 25 مارس 2024

دانلود رمان ژوپیت اثر مشترک آذر یوسفی و آتنا رضایی

برایدانلود رمان ژوپیت اثر مشترک آذر یوسفی و آتنا رضایی نیاز است که ابتدا وارد اپلیکیشن باغ استور شوید و با جستجوی نام آن یا نام نویسنده به صفحه رمان دسترسی خواهید یافت. مطالعه این رمان تنها در این اپلیکیشن مجاز است و نویسنده این اثر اجازه ی انتشار رمان زن دونی را بصورت انحصاری و اختصاصی به باغ استور داده است.

موضوع اصلی رمان ژوپیت

سرگذشت دختری که بعد از تلخی های بی‌شمار زندگیش، تصمیم به تغییر دادن زندگیش می‌گیره.

هدف نویسنده از نوشتن رمان ژوپیت

القای تجربه ی شخصی نویسنده،‌ ایجاد سرگرمی.

پیام های رمان ژوپیت

1_بعد از به دست آوردن آدمها، دست از دوست داشتن اونها نکشید. چون اونجایی که فکر کنید اونهارو برای همیشه دارید، خیلی زود از دستشون میدید.
2_آسیب هایی که خانواده می‌تونه به فرزندان وارد کنه، زندگی اونهارو تحت تاثیر قرار میده و توی آیندشون و زندگی شخصیشون به شدت تاثیر گذاره.
3_خیانت به هیچ وجه قابل بخشش نیست. نباید بخاطر فرزندمون چشم روی این عمل ببندیم.
4_توی این دنیا هیچ کاری بی جواب نمی‌مونه و به قول معروف زمین گرده.

خلاصه رمان ژوپیت

هفت سال گذشته. از عشق آتشینی که هم آلما، و هم روزبه، مقصر خراب شدنش بودند.‌ و حالا بعد از هفت سال، آلما یغمایی، در حالی که ازدواج کرده و شوهر داره، رمان ژوپیت رو که با عشق هفت سال پیشش نوشته بوده، تبدیل به فیلنامه ای قوی کرده تا به دست کارگردانی معروف بده. همه چیز خوب پیش میره تا اینکه روزبه رو می‌بینه. روزبه ای که شبیه به هفت سال پیشش نیست! اون به کارگردان مشهور و موفقی تبدیل شده که ادعا می‌کنه فیلمنامه ی ژوپیت برای اونه! و این شروع جنگ بر سر ژوپیت و شعله ور کردن عشقی قدیمی از زیر خاکستره!

مقداری از متن رمان افعی

– سلام بابا، خوبی؟ چقدر دیر جواب دادی!
سر و صدای آن طرف خط نشان می‌داد که هنوز خانه نرفته است.
-بابا جان مشتری داشتم، دستم بند بود. تو خوبی؟
بی اراده لبخندی روی لب هایم جان گرفت. مثل همیشه یادش رفت بگوید خوب است یا نه!
-من خوبم. خواستم بگم تو راه خونه ام. اگه رسیدی خونه دیدی نیستم نگران نشی. که دیدم هنوز نرسیدی خونه.
با مهربانی ذاتی اش، جوابم را داد:
-باشه باباجان. مراقب خودت باش! منم تا یه ساعت دیگه میام خونه. راستی غذا بگیرم؟
از آنجایی که کلاس های امروز طول کشیده بود، چاره ای جز این نبود.
-اگه بگیری که خیلی خوبه. واسه من مرغ ترش بگیر.
خندید. می‌دانستم به چه چیز! به آنکه دو روز پیش مرغ ترش خورده بودم.‌ این غذا برایم تکراری نمی‌شد!

اطلاعات فایل
  • سال انتشار : 1401
  • فرمت : pdf
  • حجم فایل : 1.2 مگابایت
  • پسورد: ندارد
باکس دانلود
پسورد: ندارد
راهنمای دانلود

برای دانلود، به روی عبارت “دانلود فایل” کلیک کنید و منتظر بمانید تا پنجره مربوطه ظاهر شود سپس محل ذخیره شدن فایل را انتخاب کنید و منتظر بمانید تا دانلود تمام شود.

*درصورتی که علاقمند به همکاری هستید به صفحه تماس با ما مراجعه کنید.
*لطفا درصورتی که نویسنده اثر هستید بر روی دکمه بالا کلیک کنید و با ارسال تیکت، درخواست حذف اثر را با ارائه دلیل و مستندات لازم ارسال کنید.
*اکثر فایل های سایت بدون پسورد می باشند و اگر هم فایلی پسورد داشته باشد، معمولا آدرس سایت یعنی www.romandoost.ir است.

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها

دیدگاه خود را با سایر بازدیدکنندگان این مطلب به اشتراک بگذارید. در ارسال دیدگاه به قوانین زیر توجه کنید.

  • دیدگاه خود را به زبان فارسی بنویسید.
  • دیدگاه های فینگلیش تائید نمیشوند.
  • دیدگاه هایی که جنبه تبلیغاتی داشته باشند تائید نخواهند شد.
  • دیدگاه های دارای الفاظ رکیک یا توهین تائید نخواهند شد.
کانال تلگرام رمان دوست